دستم را گرفته که بریم برایم کفش بخر. کفش دارد، وارد مغازه شلوار فروشی می شود. چون ندارد. یک شلوار کوتاه دارد و یک شلواری که هیچ چیزی به اسم زانو ندارد! برایش شلوار می آورند؛ نشانش می دهم. می گوید: قشنگه. می گوید: برای زینب هم بخریمش. آقای مغازه دار، پیراهن مردانه شماره3 ای را می آورد، سبز و زرد چهارخانه. می گوید: قشنگه. می گوید: برای زینب هم بخریمش. پسر مهربان من... پسر به فکرِ دیگران من... پسر با معرفت ... پسر با مسئولیت ... پسرم که 3 روز دیگر 3 ساله ت تمام می شود